روزهای پاییز .روزهای بارانی

باران میبارد بی وقفه آسمان در رقص ابرها ، سرخوش و مست و دریا در بی انتهایی زیبایی درخشش تلالو خورشید که ازپشت ابرها می تابد بر موجهایش ، شادمانه می رقصد .رقص موج بر شانه های سرگردان باد پاییزی

اینگونه روزهایم می گذرد در روزهای پاییزی سال 98 در جزیره ای که بوی خوش نم باران هوایش را عاشقانه تر می کند

این روزهای سخت نیز می گذرند این روزهای پر تلاطم و دلتنگی .دلتنگی از تمام آنچه در این روزها گذشت .کاش به ثمر بنشینددانه این شقایق های آزاد .

زندگی این روزها در سایه ی تکنولوژی آسان می گذرد .در ثانیه ای با یادآوری خاطره های دور ، دستت بر دکمه های موبایل شماره ای را می گیرد و صدای دلتنگی ات در فضا ، فاصله ها را از میان بر میدارد تو می مانی و صدایی دور که خاطراتت را گرمتر می کند

و روزهای سرد دلتنگی ات را آسانتر می کند پایت را فقط روی پدال گاز می  گذاری و صدای موسیقی را زیاد می کنی و از انچه در برابر چشمانت رخ می نماید تصاویری می گیری و زیبایی لحظه را با تمام دنیا شریک می شوی

حالا روزی که در دنیای پیشرفته و عصر تکنولوژِی این فرصت از تو گرفته شود.

با خودت فکر می کنی دنیا پیش از این چگونه جایی بود ؟؟؟؟

اما می گذرد این منیز می گذرد و ما به هر تغییری عادت می کنیم همانطور که به ندیدن عادت کردیم

هر تغییر در زندگی ،  مسیر تازه ای را پیش رویت روشن می کند، هر چه زمان به جلوتر می رود در کوره راه زندگی پخته تر می شوی میفهمی اما سکوت می کنی می  گذری چون می دانی همین روزهاست فقط که زندگی را می سازد .می گذری ، می بخشی ، چشمهایت را روی آنچه آزارت می دهد می بندی و می دانی آدمها و خودت فقط خاطره خواهید شد.و مرگ بیش از آنچه تو فکر کنی نزدیک است .

روزهای پاییز ...روزهای بارانی